که عشق آسان نمود اول
1392/2/22 امروز دو روز از تولدت میگذره عطر تنت تمام خونه رو پر کرده انگار که خدا به تن تو عطر گلهای بهشت رو پاشیده هر لحظه تو رو بو میکنم و مست از عطر تنت میشم. 1392/2/23امروز سومین روز از تولدت میگذره و در کمال تعجب من بند نافت افتاد اما در کنار همه این خوشی ها نارحتی من برای زردی گرفتنت بی نهایت زیاده و نگرانم . 1392/2/25امروز پنجمین روز تولدت هست و زردی تو بالا رفته تو رو میبریم بیمارستان و دکتر میگه باید بستری بشی و وقتی این حرف رو میشنوم سدی که پشت پلکهام زده بودم میشکنه و سیل اشکهام نمیذاره حتی حرف بزنم اصلا تحمل اینکه ازت جدا بشم رو ندارم اما مجبورم تو رو میبریم بخشNICU بیمارستان و وقتی سرپرستار نارا...
نویسنده :
مامان ماهی
16:25